Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Careers
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (5351 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
cote
U
بهتر بودن از
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
surpass
U
بهتر بودن از تفوق جستن
surpassed
U
بهتر بودن از تفوق جستن
surpasses
U
بهتر بودن از تفوق جستن
Other Matches
outsold
U
بیشتر یا بهتر فروختن از بهتر فروش رفتن
outsells
U
بیشتر یا بهتر فروختن از بهتر فروش رفتن
outselling
U
بیشتر یا بهتر فروختن از بهتر فروش رفتن
outsell
U
بیشتر یا بهتر فروختن از بهتر فروش رفتن
so much the better for me
U
بهتر من
better than
U
بهتر از
so much the better
U
چه بهتر
the more better the best
U
بهتر
better
U
بهتر
all the better
U
چه بهتر
ameliorating
U
بهتر کردن
ameliorates
U
بهتر کردن
to change to the better
U
بهتر شدن
on the mend
<idiom>
U
بهتر شدن
might as well
<idiom>
U
ترجیحا بهتر
modify
U
بهتر کردن
So much the better.
U
دیگه بهتر
The more the better .
U
هر چه بیشتر بهتر
modifies
U
بهتر کردن
ameliorate
U
بهتر کردن
ameliorated
U
بهتر کردن
the best of all
U
از همه بهتر
preferably
U
بطور بهتر
above rubies
U
بهتر از یاقوت
ameliorative
U
بهتر شونده
ameliorator
U
بهتر کننده
amelioration
U
بهتر شدن
modifying
U
بهتر کردن
meliorate
U
بهتر شدن
meliorative
U
بهتر شونده
to get back on one's feet
U
بهتر شدن
[از بیماری]
enhance
U
بهتر یا واضح تر کردن
Just as well you didnt come .
U
همان بهتر که نیامدی
I feel it is appropriate ...
U
به نظر من بهتر است که ...
An ounce of prevention is worth a pound of cure.
<proverb>
U
پیشگیری بهتر از درمانه.
more the merrier
<idiom>
U
هرچی بیشتر بهتر
An ounce of prevention is worth a pound of cure.
[Benjamin Franklin]
<proverb>
U
پیشگیری بهتر از درمانه.
An ounce of prevention is better than a pound of cure.
<proverb>
U
پیشگیری بهتر از درمانه.
enhancing
U
بهتر یا واضح تر کردن
enhanced
U
بهتر یا واضح تر کردن
outplay
U
بازی بهتر از حریف
he works better
U
او بهتر کار میکند
it was no better
U
هیچ بهتر نبود
it would be preferble to
U
بهتر خواهد بود
out act
U
بهتر انجام دادن از
the better plan is to
U
بهتر این است که .....
tea is preferable to water
U
چایی از اب بهتر است
enhances
U
بهتر یا واضح تر کردن
ammunition modification
U
بهتر سازی مهمات
modification
U
بهتر کردن مدل
amending
U
بهتر کردن بهبودی یافتن
to get back on one's feet
U
وضعیت خود را بهتر کردن
i know you better than he
U
من شما را بهتر میشناسم تااو
amended
U
بهتر کردن بهبودی یافتن
amend
U
بهتر کردن بهبودی یافتن
it peels better
U
بهتر پوست ان کنده میشود
i should p stay at home
U
بهتر است در خانه بمانم
rounding
U
ایجاد دید بهتر در گرافیک
rounding
U
ایجاد یک حرف با فاهر بهتر
hardening and temper
U
بهتر کردن تشویه ی فولاد
ameliorates
U
بهتر شدن بهبودی یافتن
Better late then never.
<proverb>
U
تاخیر بهتر از هرگز است .
ameliorated
U
بهتر شدن بهبودی یافتن
This photo does not do you justice.
U
خودتان از عکستان بهتر هستید
ameliorate
U
بهتر شدن بهبودی یافتن
It is better to know each others mind than to know each others language.
<proverb>
U
همدلى از همزبانى بهتر است .
Do you have anything better?
U
آیا چیزی بهتر دارید؟
ameliorating
U
بهتر شدن بهبودی یافتن
follow up
<idiom>
U
بهتر کردن کار با تلاش بیشتر
think better of
<idiom>
U
رسیدگی دوباره به چیزی وتصمیمگیری بهتر
She has known better days in her youth .
U
معلومه که در جوانی وضعش بهتر بوده
I know best where my interests lie.
U
صلاح کارم را خودم بهتر می دانم
hole job
U
شکست دادن حریف با شروع بهتر
hole shot
U
شکست دادن حریف با شروع بهتر
Better do it than wish it done.
<proverb>
U
شروع عمل بهتر از آرزوى انجام آن.
you ought to know better
U
شما باید بهتر از این بدانید
He is the best physician as physicians go.
U
نسبت به سایر پزشکان از همه بهتر است
adjustments
U
تغییر جزئی در چیزی تا بهتر کار کند
adjustment
U
تغییر جزئی در چیزی تا بهتر کار کند
Better late than never.
<proverb>
U
دیر رسیدن بهتر از هرگز نرسیدن است.
Do you have a room with a better view?
U
آیا اتاقی با چشم انداز بهتر دارید؟
Better late than never!
<proverb>
U
دیر رسیدن بهتر از هرگز نرسیدن است!
soil improvement
U
بهتر کردن جنس زمین برای بارگذاری
Are you feeling any better?
U
آیا حال شما کمی بهتر است؟
outshoot
U
تعداد بیشتر و بهتر تیراندازی نسبت به حریف
go-getter
<idiom>
U
شخصی کار میکند برایبدست آوردن موقعیتی بهتر
carbonet hardness
U
درجه سختی آب و عاملی جهت تعیین رنگرزی بهتر
Better to go to bed supperless than to rise in debt.
<proverb>
U
گرسنه خوابیدن بهتر است تا در قرض بیدار شدن.
You're improving.
<idiom>
U
دارید بهتر می شوید
[در انجام کارتان]
[اصطلاح روزمره]
quick kick
U
کوشش در ضربه زدن با پا درضمن پاس برای کسب موقعیت بهتر
sight window
U
بریدگی بالای کمان برای جاگرفتن تیر و دادن دید بهتر
To be very conspicuous . To stick out a mile . To be a marked person .
U
مثل گاو پیشانی سفید بودن ( انگشت نما ومشخص بودن )
adjust
U
تغییر دادن چیزی تا با موقعیت جدید مط ابق شود یا بهتر کار کند
adjusting
U
تغییر دادن چیزی تا با موقعیت جدید مط ابق شود یا بهتر کار کند
adjusts
U
تغییر دادن چیزی تا با موقعیت جدید مط ابق شود یا بهتر کار کند
peregrinate
U
سرگردان بودن اواره بودن در کشور خارجی اقامت کردن
contain
U
در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
to have short views
U
د راندیشه حال بودن وبس کوته نظر بودن
contained
U
در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
contains
U
در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
lagged
U
زمانی که طول می کشد تا تصویر بهتر دیده میشود و پس از نمایش آن روی صففحه CRT
lag
U
زمانی که طول می کشد تا تصویر بهتر دیده میشود و پس از نمایش آن روی صففحه CRT
lags
U
زمانی که طول می کشد تا تصویر بهتر دیده میشود و پس از نمایش آن روی صففحه CRT
corresponds
U
بهم مربوط بودن مانند یا مشابه بودن
up to it/the job
<idiom>
U
مناسب بودن ،برابربودن ،قادربه انجام بودن
to be in one's right mind
U
دارای عقل سلیم بودن بهوش بودن
correspond
U
بهم مربوط بودن مانند یا مشابه بودن
corresponded
U
بهم مربوط بودن مانند یا مشابه بودن
to mind
U
مراقب بودن
[مواظب بودن]
[احتیاط کردن]
outnumbers
U
از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
outnumber
U
از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
outnumbered
U
از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
outnumbering
U
از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
It must be left to the future to repeat the study under better controlled conditions
U
این را باید به آینده باقی گذاشت که پژوهش را در شرایط کنترل شده بهتر تکرار کرد.
The answer to terrorism must be better intelligence and improved international cooperation.
U
پاسخ به تروریسم باید اطلاعات بهتر سازمان مخفی و بهبودی همکاری های بین المللی باشد.
fits
U
شایسته بودن برای مناسب بودن
fittest
U
شایسته بودن برای مناسب بودن
fit
U
شایسته بودن برای مناسب بودن
To be on top of ones job .
U
بر کار سوار بودن ( مسلط بودن )
validity of the credit
U
معتبر بودن یا پادار بودن اعتبار
lurking
U
در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
lurk
U
در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
lurked
U
در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
to be hard put to it
U
درسختی وتنگی بودن درزحمت بودن
to look out
U
اماده بودن گوش بزنگ بودن
to be in a habit
U
دارای خویاعادتی بودن دچارخویاعادتی بودن
look out
U
منتظر بودن گوش به زنگ بودن
belongs
U
مال کسی بودن وابسته بودن
belonged
U
مال کسی بودن وابسته بودن
belong
U
مال کسی بودن وابسته بودن
reasonableness
U
موجه بودن عادلانه یا مناسب بودن
lurks
U
در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
multipass overlap
U
سیستمی که چاپ با کیفیت بهتر از چاپگر matria-dot ایجاد میکند با تکرا خط حروف ولی تغییر مکان به آرامی
letter quality printing
U
چاپ با چاپگر matrix-dot که نوشتار با کیفیت بهتر دارد به خوبی ماشین تایپ با افزایش فاصله بین نقاط
every cloud has a silver lining
<idiom>
U
[خوش بین باش، روزهای سخت نیز جایشان را به روزهای بهتر میدهند]
monitors
U
رله کردن پیامها تقویت ارسال امواج به گوش بودن گوش دادن نافر بودن
monitor
U
رله کردن پیامها تقویت ارسال امواج به گوش بودن گوش دادن نافر بودن
monitored
U
رله کردن پیامها تقویت ارسال امواج به گوش بودن گوش دادن نافر بودن
abutted
U
مماس بودن مجاور بودن
stravage
U
سرگردان بودن بی هدف بودن
discord
U
ناجور بودن ناسازگار بودن
pertain
U
مربوط بودن متعلق بودن
pend
U
معوق بودن بی تکلیف بودن
pertained
U
مربوط بودن متعلق بودن
abuts
U
مماس بودن مجاور بودن
abut
U
مماس بودن مجاور بودن
stravaig
U
سرگردان بودن بی هدف بودن
appertain
U
مربوط بودن متعلق بودن
pertains
U
مربوط بودن متعلق بودن
depends
U
مربوط بودن منوط بودن
depend
U
مربوط بودن منوط بودن
consisting
U
شامل بودن عبارت بودن از
consists
U
شامل بودن عبارت بودن از
disagreed
U
مخالف بودن ناسازگار بودن
disagrees
U
مخالف بودن ناسازگار بودن
disagree
U
مخالف بودن ناسازگار بودن
consisted
U
شامل بودن عبارت بودن از
haze
U
گرفته بودن مغموم بودن
to be due
U
مقرر بودن
[موعد بودن]
agrees
U
متفق بودن همرای بودن
agreeing
U
متفق بودن همرای بودن
consist
U
شامل بودن عبارت بودن از
agree
U
متفق بودن همرای بودن
depended
U
مربوط بودن منوط بودن
conditionality
U
شرطی بودن مشروط بودن
appertaining
U
مربوط بودن متعلق بودن
to stand for
U
نامزد بودن هواخواه بودن
include
U
شامل بودن متضمن بودن
owe
U
مدیون بودن مرهون بودن
includes
U
شامل بودن متضمن بودن
owed
U
مدیون بودن مرهون بودن
moons
U
سرگردان بودن اواره بودن
urgency
U
فوتی بودن اضطراری بودن
disagreeing
U
مخالف بودن ناسازگار بودن
owes
U
مدیون بودن مرهون بودن
resides
U
ساکن بودن مقیم بودن
have
U
مالک بودن ناگزیر بودن
having
U
مالک بودن ناگزیر بودن
want
U
فاقد بودن محتاج بودن
slouching
U
خمیده بودن اویخته بودن
slouches
U
خمیده بودن اویخته بودن
precedes
U
جلوتر بودن از اسبق بودن بر
slouched
U
خمیده بودن اویخته بودن
slouch
U
خمیده بودن اویخته بودن
inhere
U
جبلی بودن ماندگار بودن
appertained
U
مربوط بودن متعلق بودن
wanted
U
فاقد بودن محتاج بودن
look for
U
منتظر بودن درجستجو بودن
moon
U
سرگردان بودن اواره بودن
ablest
U
لایق بودن مناسب بودن
precede
U
جلوتر بودن از اسبق بودن بر
governed
U
نافذ بودن نافر بودن بر
appertains
U
مربوط بودن متعلق بودن
governs
U
نافذ بودن نافر بودن بر
on guard
U
مراقب بودن نگهبان بودن
resided
U
ساکن بودن مقیم بودن
reside
U
ساکن بودن مقیم بودن
abler
U
لایق بودن مناسب بودن
govern
U
نافذ بودن نافر بودن بر
acid diluent
ترکیبی که با قلم زنی سطح فلز باعث اتصال بهتر لایه های پرداخت با سطح فلزمیشود
Recent search history
Forum search
2
New Format
4
واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
2
In someone bad (or good) books.
2
In someone bad (or good) books.
3
midas touch
1
What it means in slang term " I'm sleeping in truck" ?
2
In order to be interesting you have to be mean
1
to as
1
she kept the polite small talk going.
1
i was rebelling now
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com